ترک اعتیاد

دوستان این مطلب جدید هستش بخاطر اینکه مطلب قبلی بسیار نظراتش زیاد شد صفحه خیلی سخت لود میشد بنابراین تصمیم بر این شد مطلب جدید ایجاد کنیم تا بتونید مشارکت کنید

لینک جدید برای ارسال نظرات جدید کاک کریم 7

 

باشد که در این مسیر دشوار، تصمیمی شجاعانه بگیرید و به راهی جدید و بهتر برای زندگی خود پا بگذارید.

ترک اعتیاد یک سفر است که هرچند سخت و چالش‌برانگیز است، اما با قدرت اراده و پشتیبانی مناسب، می‌توانید به موفقیت و آزادی از این زنجیره‌ی سخت برسید. اولین قدم برای ترک اعتیاد، قبول واقعیت است. قبول کنید که اعتیاد یک مشکل است و نیاز به تغییر دارید. این قدم مهم، شروع استوار برای سفرتان به سوی بهترین نسخه‌ی خودتان است. بعد از قبول واقعیت، حمایت و پشتیبانی از افراد معتبر و عزیز در زندگیتان بسیار ارزشمند است.

با اطلاع رسانی به خانواده، دوستان یا حتی به پزشک مراجعه کنید و از آن‌ها درخواست کمک کنید. همراهی و حمایت از سوی عزیزان، شما را در لحظات سخت تقویت می‌کند و اعتماد به نفستان را بالا میبرد. به یاد داشته باشید که ترک اعتیاد یک فرایند است و نیاز به صبر دارد.

ممکن است در طول این مسیر با موانع و سختی‌ها روبرو شوید، اما هر بار قدرتتان بیشتر می‌شود. هر روز به عنوان یک فرصت جدید برای پیشروی در این مسیر نگاه کنید و از تجربیات گذشته‌ی خودتان برای رشد پیشرفت استفاده کنید. همچنین، مهربان باشید و از راه‌های مختلفی برای مراقبت از خودتان استفاده کنید. ورزش، مدیتیشن، هنر یا هر فعالیتی که شما را آرام و خوشحال می‌کند، را در برنامه‌ی روزانه‌تان قرار دهید. این فعالیت‌ها به شما کمک می‌کنند تا استرس را کاهش دهید و از اعتیاد جدا شوید. 

 

مخلص همگی . دیابلو 

 


کریم :

سلام دوستان ویاران

من همدرد شما هستم امروز 25 سال از اولین باری که با تریاک اشنا شدم و به دام این شیطان سیاه افتادم میگذره 57 سال سن دارم درطی این دوران اعتیاد بهترین سرمایه زندگیم را که جوانیم بود از دست دادم پول و سرمایه ای که دود شد و هوا رفت جای خود ، شخصیت و اعتبارم را ارزش و احترامم را از دست دادم سالها بود که از تریاک متنفر شده بودم میدونستم در جامعه در خانواده جایگاه و شخصیتم را مفت باخته ام.

سالها بود که خسته شده بودم در واقع این تریاک بود که شیره جانم را میکشید و من هیچ اختیاری از خود نداشتم.

من بخاطر این شیطان سیاه از بسیاری چیزها محروم ودور شدم از نعمت خانواده از نعمت پدر و مادر از فرزندانم بخاطر مخفی کردن اعتیادم از انان دوری میکردم حرف بسیار درستی میگن که معتاد اخر از همه میفهمه که معتاد شده ، الان که گذشته ها رو یادم میاد از خودم بدم میاد .

یاران دراین دوران طولانی اعتیاد من بارها و بارها از خودم پرسیدم چرا اسیر شدم دیدم جوابش در یک کلمه بود من به خاطر اینکه نه گفتن را در بچگی و جوانی یاد نگرفته بودم محکوم به این سرنوشت شدم ، اگر من بار اول به اون نارفیقی که بهم پیشنهاد کرد نه میگفتم هرگز الوده نمیشدم ، اگر کسی بود که از عواقب تریاک از خفت و خواریش از هزینه سنگینش که جوانیم بود میگفت شاید من هرگز الوده نمیشدم اما چکنم که ایراد در اصل از خودم بود چون در خانواده ما که سنتی بود و پرجمعیت تنها این من بودم که تن به این رذالت دادم .

ترا خدا دوستان سوتفاهم نشه منطقه ما اون زمان چیزی به اسم تریاک نبود و یا خیلی کم بود من خانواده ام را خرد و خمیر کردم . من اوایل فکر میکردم فقط دارم خودم رو نابود میکنم و برای خودم ضرر دارم اما با بزرگ شدن و دانشگاه رفتن بچه هام دیدم که اونها بیشتر ازمن خجالت میکشن ، بعدها فهمیدم که چه بلایی سر بچه ها اوردم ، شرمم میاد از نوشتن از گفتن که چطور من باعث شدم که مورد تمسخر هم کلاسیها واشناهایمان بشن ، هر موقع یاد اشکهای دختر م میافتم از خودم از اعتیادم خجالت میکشم بارهاوبارها از خودم میپرسیدم چرا..... اخه تا کجا .

اما این شیطان سیاه بود که من رو در اختیار خود گرفته بود او بود که به من میگفت تو اسیر منی تو برده منی او بود که ساعت خواب و بیداریم را تعیین میکرد او بود که دستور میداد که کجا برم با کی برم ، در طی دوران مصرفم هیچگاه ارامش نداشتم همیشه تو فکر فردا بودم .

شما برای اینکه گفته هام رو بهتر درک کنید باید شرایط منطقه ما رو از نظر آداب و رسوم بدونید ، شاید در فلان شهر و یا منطقه زیاد به چشم نیاد ولی شهر من در گوشه ایران بسیار تفاوت داشت با آن آداب و سنتهای عشایری .

عزیزانم برادران وخواهرانم بسیاری از شماها در سن بچه های من هستید من دو سال است که نوشته های شما رو میبینم میخونم بارها و بارها اشک در چشمانم مانده و من خودم را شما و شما را خودم احساس میکنم ، من تمام زجرهای شما را بارها وبارها تجربه کرده ام الان که این نوشته ها را مینویسم .

درست 300 روز از ترکم گذشته البته با کمک شما دردهاتون رو حس کردم اشکهاتون رو چشیدم گریه هاتون رو به خدا بارها شنیدم من در زمان مصرف یک مشکل بسیار بزرگ داشتم و اون مشکل تهیه و محل مصرف بود باید برای تهیه آن به شهر دیگری میرفتم و برای مصرفش هر روز به کوه و کمر و یا جاهای خلوت میرفتم که هزینه بر و زمان بر بود . خدایا الان که فکرش رو میکنم از خودم خجالت میکشم که تا کجا من به خودم و به بچه هام خیانت کردم ، من امانت‌دار مالشان بودم به جای کفش و لباسشان مواد خریدم ، به جای گردش وتفریحشان با خودم تو کوه وکمر خلوت کردم.....

آری برادران وخواهرانم من همه این کارها رو کردم و بدتر تا خدا یکروز به عظمت و کبریا و بزرگی خودش من رو تو غمخانه وجودم پیدا کرد و دستم رو گرفت و فرمود یا الله یا الله بلند شو و برحسب اتفاق که نه ولی برحسب حکمت من رو با شما اشنا کرد دوستان من همه شماها هستم با همه ی دردها و همه ی ارزوهای گمشده تان ، من ۲۵ سال زجر کشیدم بارها وبارها مردم از خجالت از شرم وجدان که همیشه میگفت تا کجا .

خدا بهم رحم کرد نوشته های شما چراغ راهنمایم شد من عظمت و لطف خدا رو اینجا دیدم ، ممنونم سپاسگذارم من ترک کردم بدون هیچ قرص و هیچ شربت و یا دمنوشی

من اوایل ترکم تا یک ماه بهترین تجربه زندگیم را تجربه کردم ، یاران هنگام درد هنگام بی خوابی هنگام رعشه هزار بار خدا رو شکر میکردم چون میدونستم اینا علامت و آثار رهایی و پاک شدنم هستند ، با صدای بلند به خودم میگفتم نوش جونت که داری پاک میشی میگفتم خدایا شکرت که علایم رهایی رو دارم حس میکنم شاید گفته هایم کمی عجیب به نظر بیاد اما دوستان من دیگه فرصتی نداشتم بچه هام ، دخترانم بزرگ شده بودن و تو دانشگاهای معتبر دولتی با رتبه های بسیار عالی قبول شده بودن ، با خودم حرف میزدم من که تا اخرش روخوندم اخه تا کجا تا کی چرا ، من که یک انسان عاقل و بالغ هستم باید اسیر این متاع نامرد باشم صبر کردم صبر کردم و در نهایت رها شدم و این رهایی را اول از خدا و دوم از شما میدانم ، درسته که خودم اراده کردم اما بانی و شوقم شما بودید ، شما که همتون یا بیشترتون جای فرزندانم هستید و بسیار دوستتون دارم .

یاران گلم ماه هاست می خواستم بیام و بنویسم اما بلد نبودم چطور و چگونه وارد این سایت بشم امشب کسی که از راه دوری امده بود یادم داد و من هم گوشه بسیار کوچکی از یک عمر مریضیم را نوشتم امیدوارم که رهنمای راهتان باشد ، از خداوند میخواهم اگر شده حتی یک نفر هم از آن استفاده بکنه و من تونسته باشم دینم را تا حدودی هر چند کم ادا کرده باشم .

یاران اگر من با این سن و سال و با این مدت تخریب تونسته باشم از شر شیطان سیاه رها بشم حتم داشته باشید شما هم میتونید من تونستم چون خواستم ، پارسال و سالهای قبل نمی تونستم چون نمی خواستم .

ببخشید طولانی شد تمام روزهای دوران ترک رو یادداشت کردم بصورت روز شمار تا یادگاری باشد برای خودم اگر قابل دونستید وخواستید میتونم بیشتر دوران مصرف و رها شدنم رو براتون تشریح کنم به امید روزی که هیچ معتادی در کشورم ایران عزیزم نبوده و نباشد حق یارتان باد.

 


 

تمام نظرات رو میخونم ، خیلیهاشون ارزش بارها به اشتراک گزاشتن رو دارن . دست تنها بودن و کمبود وقت یکی از دلایلی هستش که نمیتونم مطالب رو بازنشر کنم یا مطالب جدید و تجربیات قدیمی هارو منتشر کنم ، اگه کسی دوست داشت نوشته هاش بصورت پست ارسال بشه حتما باهام در ارتباط باشه (از طریق تلگرام یا تماس با من) ،خوشحال میشم تجربیات و نوشته های جدید رو منتشر کنم .

م بقیهیدونم میشه ، هیچوقت برای ترک دیر نیست ... 🌱

متن بالا رو بنده هیچ تغییری ندادم و کمی نگارشش رو درست کردم .

دوستای گل و دوست داشتنی اگه لازم بود میتونید از طریق تلگرام با بنده در ارتباط باشید بصورت ناشناس . کلیک کنید

در انتها باید تشکر کنم از تمام دوستانی که مینویسن برامون ، امیدوارم هرجایی که هستید دلتون شاد باشه و تنتون سالم 

به امید ایران پاک